زنم فحاشی می‌کند، طلاقش می‌دهم

مهرداد مردی میانسال است که برای جدایی از همسرش اقدام کرده و می‌گوید هر تغییری هم در شرایط ایجاد شود، دیگر به زندگی مشترک با همسرش بازنمی‌گردد.

مهرداد از دلایل این جدایی می‌گوید.

چه مدتی با همسرت زندگی کردی؟

۲۳ سال با هم زندگی کردیم.

فرزند هم دارید؟

یک دختر و یک پسر دارم.

چرا می‌خواهی از همسرت جدا شوی؟

دیگر نمی‌توانم زندگی با او را تحمل کنم. او زنی بی‌عاطفه و بسیار پرخاشگر است. در تمام این سال‌ها هم به خاطر بچه‌هایم تحمل کردم.

همسرت چه کرده است که ناراحت هستی؟

او در تمام این سال‌ها هر وقت عصبانی می‌شود به من و خانواده‌ام فحاشی می‌کند. توهین‌های او کاملاً اعتماد به نفس من را از بین برده است. من دیگر نمی‌توانم این وضعیت را تحمل کنم.

در این سال‌ها چرا جدا نشدی؟

همیشه فکر می‌کردم بهتر است به خاطر بچه‌هایم تحمل کنم اما اشتباه می‌کردم. بچه‌ها به پدر و مادر نیاز دارند اما پدر ومادری که رابطه خوبی با هم داشته باشند، نه اینکه به طور مرتب به هم توهین کنند.

وضعیت مالی‌ات چطور است. می‌توانی مهریه بدهی؟

من یک خانه دارم که قبول کردم آن را به همسرم بدهم و رها شوم اما بیشتر از این ندارم که بدهم. همسرم خودش می‌داند که ندارم.

بچه‌هایت چه می‌گویند؟

اینکه جدا شوم پیشنهاد دخترم بود. او گفت، بابا دیگر این توهین‌ها را تحمل نکن، طلاق بگیر و من هم با تو زندگی می‌کنم. دخترم دانشجوست. دختر بسیار مهربانی است. زنم کاری کرد که دخترم هم نتوانست تحمل کند.

پسرت چطور؟

او خیلی ناراحت است. نگران مادرش است اما به هر حال من دیگر نمی‌توانم تحمل کنم.

همسرت به طلاق راضی است؟

وقتی فهمید در طلاق جدی هستم، دوره افتاد و به همه فامیل من حرف‌های نامربوطی زد. او من را متهم به هر کار خلافی که فکرش را بکنید، می‌کند تا آبرویم را ببرد. می‌دانم به خاطر طلاق ناراحت است و این کار را می‌کند، اما دیگر تحمل ندارم و طلاقش می‌دهم.

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

نظر شما