فرار از لجنزار تباهی
روزی که به پیشنهاد یکی از دوستانم به آغوش مواد مخدر پناه بردم تا غم از دست دادن مادرم را فراموش کنم هرگز فکر نمی کردم…
روزی که به پیشنهاد یکی از دوستانم به آغوش مواد مخدر پناه بردم تا غم از دست دادن مادرم را فراموش کنم هرگز فکر نمی کردم…
پدرم مردی خشن بود که بیشتر اوقات خودش را پای بساط مواد مخدر می گذراند و مادرم نیز گویی محکوم بود تا در آشپزخانه منزل…
وقتی آن پسر مرا با خودش به افغانستان برد و درآن جا با هم ازدواج کردیم، تازه فهمیدم که شوهرم مردی خلافکار است و روحیه…
وقتی از ازدواج پنهانی شوهرم آگاه شدم دیگر نتوانستم به این زندگی حقارت آمیز ادامه بدهم این بود که از او طلاق گرفتم و در…
هنگامی که مقابل دبیرستان دخترانه،عاشق حمیرا شدم، او 4 ماه از من بزرگ تر بود ولی این موضوع هیچ اهمیتی نداشت چرا که…
با آن که بارها در رسانه ها ماجرای کلاهبرداری با رسیدهای جعلی را دیده بودم اما نمی دانم چرا هنگام معامله با یک جوان…
کودک خردسالی بودم که پدر ومادرم از یکدیگر جدا شدند و من هم ترک تحصیل کردم اما همواره درآرزوهایم به یک زندگی رویایی می…
سرم که دچار بیماری های روانی است بعد از آن که با ترغیب یکی از دوستانش به طلاهای من دستبرد زد، به شدت دچار ناراحتی های…
وقتی مادرم به هوش آمد و آن پسر را در خانه دید، به شدت عصبانی شد. او مرا کتک زد و جوانی را که به او علاقه مند بودم نیز…
از شوهرم طلاق گرفته بودم که مردی مرا برای پرستاری از کودکانش استخدام کرد اما خیلی زود فهمیدم که من قربانی خیانت آشکار…