شوهرم به خاطر عذاب وجدان طلاق میخواهد
دوازده سال بعد از اینکه مریم با همایون ازدواج کرد، زندگی آنها تلخ شد. حالا هر دو به این نتیجه رسیدهاند که باید جدا شوند و این همایون است که برای طلاق اقدام کرده است.
مریم از زندگیاش میگوید.
مدت زمانی که با شوهرت زندگی کردی، کم نیست. معمولاً افراد بعد از مدتی به تفاهم میرسند اما شما تصمیم به طلاق گرفتهاید، چرا؟
ما هم زندگی خوبی داشتیم و با توجه به اینکه بچه هم داشتیم، زندگی ما خیلی شیرین بود ولی مشکلاتی ایجاد شد که زندگی شیرین ما خراب شد.
چطور با همسرت آشنا شدی؟
ما با هم دوست بودیم. رابطه خیلی خوبی داشتیم. پدر و مادر همایون با ازدواج ما مخالف بودند. بالاخره ازدواج کردیم و زندگی ما خیلی خوب شد. بلافاصله هم بچهدار شدیم. چیزی که زندگی ما را خراب کرد، خودمان نبودیم، حاشیههای اطراف بود.
فرزندت چند ساله است؟
پسرم ۱۱ ساله است. فکر میکردم با آمدن پسرم زندگی ما خیلی محکمتر میشود.
شوهرت درخواست طلاق داده، چرا؟
مادرش سرطان گرفت. چون ما رفتوآمدی با خانواده شوهرم نداشتیم، او درجریان بیماری مادرش قرار نگرفت. زمانی فهمید مادرش مریض است که او در کما بود.
چرا با خانواده شوهرت رفتوآمد نداشتی؟
خانواده همایون از همان اول با من خوب نبودند و مرا دوست نداشتند. میخواستند فقط پسرشان با آنها باشد. همایون هم خانه آنها نمیرفت. به همین خاطر، وقتی مادرش مریض شد، تصمیم گرفت چیزی به همایون نگوید.
به نظر من عذاب وجدان دارد اما خودش قبول نمیکند. میگوید من باعث شدم در همه این سالها با خانوادهاش رفتوآمد نکند.
همسرت زندگی سختی دارد؟
بیشتر عذاب وجدان دارد و من را مقصر میداند. میگوید اگر به خانه مادرم میرفتم، تو دعوا میکردی.
تو این کار را میکردی؟
من این کار را نمیکردم. شوهرم چون از وضعیت ناراحت بود، وقتی از خانه مادرش میآمد، عصبی بود و ما دعوا میکردیم، اما حالا مرا مقصر میداند.
چون هیچ احترامی بین ما نمانده است. ما خیلی نسبت به هم بدرفتاری کردیم و زندگی برایمان خیلی سخت شده است.
پس تو هم به جدایی راضی هستی؟
بله. من هم میخواهم جدا شوم.
بعد از طلاق چه میکنی؟
خانهای اجاره میکنم و با پسرم زندگی میکنم. او تنها کسی است که من دارم.
نظر شما